عروسی خوبان

مهمانان پرشور

دخترکان رقصان

زنان به شعف

 

خواننده می خواند

«لیللا لیلا لیلا آروم جونُـــم لیلا»

دخترکان پای کوبان و دست افشان

 

زن

بستنی تعارف می کند

چشمانش

دخترش

«لیلایش» را دنبال می کند

که پس مانده ی مهمانان را جمع می کند

و خنده از لبش محو نمی شود

دلش

به جای تمام بستنی های عالم آب می شود

 

لیلایش برای سومین بار به پدر زنگ می زند

که قرصهای قلبش را فراموش نکند

و تا خوابش نبرده نمازش را اول وقت بخواند!

خجالت می کشد به پدر بگوید

اما

تلفن که تمام می شود

زیر لب

چنان که خود بشنود

نجوا می کند

«بلاگردونتم به خدا»!

 

زن

لیلایش را

برانداز می کند

هزار بار

.

دلش 

اصلا نمی خواهد

دخترش

دوشیزه اش

آنجا باشد به کنیزی

میزها را دستمال بکشد

و زمین ها را برق بیندازد

 

دردانه اش

خیلی جوان است

باید

چون دخترکان دیگر

بخواند

بکوبد

برقصد

 

لیلا

هربار

که در چشمان مادر خیره می شود

قندهایش را در دلش آب می کند

و لبخند ملیح همیشگیش را پیشکش مادر می کند


میداند

خنده هایش

دوای درد مادر است

باید کمک  خرج خانه باشد

برای گذران  ِ بیماری  ِ سخت  ِ پدر

 

تمام ذکر لیلا پدر است

اما

کنار نمی رود

از جلوی چشمان لیلا

این عدد 15


یاد شهریور که می افتد

داغ می شود

 

اگر خواب پدر

صادق باشد

اگر شهریور به نیمه رسد

اگر با رتبه ی 53

پزشکی تهران قبول شده باشد

.

.

مادر را چه کند؟

چه کسی امور پدر را روبراه کند؟

 

تمام فکر لیلا

نیمه شهریور است

فکر کودکانه ای است

ولی

یک لحظه آرزومیکند

کاش امسال 

تابستانش

بی شهریور باشد!

 

خواننده می خواند

«لیللا لیلا لیلا آروم جونُـــم لیلا»

دخترکان پای کوبان و دست افشان


زن زیر لب میخوانــَــد

حق با توست مطرب!

«آروم جونُـــم لیلا» ست!

خواننده همچنان می خواند....

 و مهمانان در کار شورافکنی


اما

تمام ذکر لیلا

پدر است

و تمام فکر مادر

لیلایش

دخترش

دوشیزه اش

خدا به خیر کند

شهریور امسال را!

 

... ادامه دارد!

با الهام از جشن عروسی آقای محمد فاضل و همسر دوست داشتنیش که برایشان آرزوی خوشبختی داریم!

چهارشنبه: 1 / شهریور / 91