رحلت پدر استاد راستگو با عروج مولانا محمد بلخی همزمان شد!

رفتم.
اما چشمم به این نوشته افتاد:
به علت فوت پدر بزرگوار استاد راستگو کلاس مثنوی خوانی تشکیل نمی شود!
فردا 26 آذر (17 دسامبر) بنا به روایتی مشهور سالروز درگذشت خداوندگار، مولانا
جلال الدین محمد بلخی است.
خوش داشتم که همزمانی پرواز مولانای عشق و شور و مستی با پدر استادی که نامش
ما را به یاد مولوی می اندازد در یک پست باشد!
تا هم فاتحه بخوانیم برای هر دو عزیز
و هم تسلیتی بگوییم خدمت استاد راستگوی مهربانمان!
روحشان شاد و جایشان سبز!
ملای روم در غزل زیر درمورد مرگش و جسدش در گور سخن می گوید.
جایی خواندم هنگام ملاقات ملک الموت، مولوی مشتاقانه ابیات زیر را زمزمه می کرد:
پیکِ درِ حضرت سلطان من پیش تر آ پیش تر آ جان من
تا که نسوزم من از این بیش تر پیش تر آ پیش تر آ پیش تر
برای شنیدن شعر زیر با صدای شهرام ناظری اینجا کلیک کنید!
ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید
خمیر و نانبا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید
اگر بر گور من آیی زیارت
تو را خرپشته ام رقصان نماید
میا بی دف به گور من ای برادر
که در بزم خدا غمگین نشاید
زنخ بربسته و در گور خفته
دهان افیون و نقل یار خاید
بدری زان کفن بر سینه بندی
خراباتی ز جانت درگشاید
ز هر سو بانگ جنگ و چنگ مستان
ز هر کاری به لابد کار زاید
مرا حق از می عشق آفریده است
همان عشقم اگر مرگم بساید
منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می به جز مستی چه آید
به برج روح شمس الدین تبریز
بپرد روح من یک دم نپاید
سلام و سیب و سعادت!