دوباره حس خوب خواب روی پشت بام خانه پدر بزرگ



شمردن ستاره های بیشمار، نشسته روی دامن بلند آسمان 



دوباره عشق دیدن تمام عکسهای بچگی ، مرور خاطرات تلخ و خوش



یاد دیدن کبوتران جلد ، مرغهای خانگی ، شنیدن صدای شانه روی پود



اتل متل و قصه های عم قزی .



دوباره بوی قهوه و گلاب



بوی نذری و صدای روضه های اقدسی .



دوباره بوی نقل روی خوانچه های نیمه ای



یاد حوض آب و باغ و باد و زنجره لای تک درخت بید .



شوق آبتنی درون حوض آب ظهر ،



کاشیهای لب پریده ،



ماهی های جوب



یاد قلقله ، بلون ، تنگی ، کوزه های نو ، جوال خشکبار و خمره های گز



دوباره ترمه ، گواردین ،پیچازی ، مخمل و زری

دوباره رچ ، بوم ، حاشیه ،



قالی گلی و تیرمه ای .



کلون و چفت



شیشه های رنگی اتاق هشت دری



ارسی و رف و چراغدان



بادگیر و خلوته ،



پله های بیشمار جوب ( جوب آب خورده از مبارکه )



دوباره قاضی و دولاب ، گنبیه و دست زیر



شوید و باقلا ، کالک و انار ، بوی دست یار



دوباره تنگ های سبز ، شویدیهای روس ، گلابدان چین ، سماور و اتو ذغالی و گرامافون



دوباره یاد بوق ساعت سه ، گرمابه شرف



دوباره توتون و چپق و پیرمردهای خسته تکیده پشت چینه دکان مسگری



دوباره جنگ بی بقای درب ریگ و سلمقان



یاد رنجهای مردم از زمان نایبی



یاد دستهای باسخاوت زمانه وبا .



دوباره یاد نیمکت شکسته کلاسهای درس و بچه های موپریش بد لباس.



یاد خوب کاغذ هوایی نرفته تا بلند اوج .



دوباره هدیه های چای کیمیا .



دوباره شوق یک بغل ترانه روی کاگلای پشت بام خانه پدر بزرگ



شمردن ستاره های بیشمار آسمان باز



آسمان پر ستاره کویر .



مسعود فرزانگان

1384

************

جناب آقای فرزانگان!

نوشته ی زیبای شما یک تاریخ است


تاریخی که ریشه در اصالت و فرهنگ و ایران باستان دارد

برای تک تک کلماتش میشود ساعت ها نوشت حرف زد و اندیشید

ممنونم بابت دلنوشته ای که سال 84 از دلتان برآمده بود

و هم اکنون امضای پشت بام نوشت بنده شد!

زنده باشید و برقرار!