فیلم برگزیده ی پدرم
با احترام به تمام فیلم های ساخته شده در تاریخ سینمای ایران و جهان
فیلم برگزیده ی پخش شده از رسانه ی ملی در سال 92 را از دیدگاه پدر بزرگوارم اعلام میکنم.
فیلم پیدا و پنهان اثر حجت قاسم زاده اصل
دیگر کمتر فیلم یا سریالی به دل آنها که واقعا اهل سینما هستند می نشیند.
نمی دانم فیلم پیدا و پنهان چند بار از تلویزیون پخش شده است اما پدرم تا به حال سه بار این فیلم را دیده است
و خودش می گوید بارها حاضر است این فیلم را تماشا کند.
یاد فیلم قیصر افتادم که پدرم 5 بار برای دیدنش به تهران رفته است و هنوز هم از شیرین ترین
خاطرات روزگار جوانی اوست.

تله فيلم «پيدا و پنهان» داستان زندگي و دغدغههاي زن ميانسالي به نام مریم است با بازي پریوش نظریه.
مريم زنی است كه با تمام دلمشغوليهاي يك مادر، براي اداره خانوادهاش فعالیت میکند.
صحنه ای از فیلم
نگهبان دورتر از مريم و پوريا جلوي در ورودي ايستاده است.
مريم چهرهاي ناراحت و پريشان دارد. در حالي كه لبخندي محو بر لبان پوريا نقش بسته به سوي مادرش ميآيد.
پوريا: اينا همهاش بازيه، به دل نگير. مثلا ما را با دستبند ميآورند كه روحيه ما خراب نشود تا دفعه بعد دست
از پا خط نكنيم جدي نيست!
مريم: سرگروهبان ميگفت سه روز بازداشتي داري.
پوريا: خب امروز روز سومه، فردا تموم ميشه...
مريم: چرا براي خودت دردسر درست ميكني؟
پوريا (در حالي كه ميخندد): نميدوني بوي روغن چه بوي كثافتيه، مثل كابوس ترش ميمونه.
مريم: بهتر از بازداشته.
پوريا: نه حداقل در بازداشت ميتونم يك دل سير بخوابم.
مريم: از دست تو پير شدم.
پوريا: دوست داشتي بچه مونده بودی؟
مريم: نه! بچه چيه؟ بدم ميآيد كسايي كه بهترين دوره زندگي خودشون رو زمان بچگي ميدونن.
آدم هر چقدر بزرگ باشه و بيشتر بدونه، بهتره. در صورتي كه براي بچهها همه چي ساده است..
چون نميدونن پشت لبخندها چه كينهاي خوابيده. بچگي خوب نيست اما كاش تو هم زودتر بزرگ شي....

دیالوگ های ماندگار / پیدا و پنهان
اگه از دنیا هیچی نخوای می فهمی همه چی داری.
سلام و سیب و سعادت!