بشمارید برادران ... بشمارید!

بشمارید برادران
بشمارید
آن صد تومانی را ببینید
آن را پیرمردی در ضریح انداخته که شب ها
از غصه ی بی پولی فرزندش خواب ندارد ...
آن پانصد تومانی را جوان بیکاری انداخته که پدر نامزدش گفته
اگر تا پایان ماه نتواند کار درست و حسابی گیر بیاورد؛
دختر را به عقد دیگری در خواهد آورد ...
بشمارید برادران
آن دوهزار تومانی را می بینید؟
پدرآن طفل معصوم سرطانی انداخته
بلکه خدواند رحمی کند و داروی سرطان
با ارز آزاد هم که شده وارد کشور شود ...
بشمارید آقایان
که نذر و نیاز و احتیاج فراوان است ...
بشمارید برادران بشمارید ...
تا درد و محنت و ...هست
حالا حالاها شما باید بشمارید ...
ما که می دانیم شما فقط و فقط برای رضای پروردگار
این رنج را متحمل می شوید تا شاید رحمی بفرماید!
برگرفته از وبلاگ ناگفته هایی برای نسل من و تو
+ نوشته شده در دوشنبه دوم بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۸:۱۶ ق.ظ توسط پرنیان
|
سلام و سیب و سعادت!