لیوان چای روی میز


در انتظار یک بوسه است

نه تو می آیی 

و نه او گرم می ماند

چه گناهی دارد...

سماوری که داغ دیده است؟

اگر شبی بارانی هم باشد


رسالت من اين خواهد بود


تا دو استکان چای داغ را


از ميان دويست جنگ خونين


به سلامت بگذرانم


تا در شبی بارانی


آن ها را


با خدای خويش


چشم در چشم هم نوش کنيم!